English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5279 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
goes U گذشتن عبور کردن
go U گذشتن عبور کردن
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
inspecting U رسیدگی کردن
audit U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
consider U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
auditing U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
audited U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
verified U رسیدگی کردن
deal with U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
audits U ممیزی رسیدگی کردن
attending U توجه یا رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
audit U ممیزی رسیدگی کردن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
enquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
indagate U تجسس کردن رسیدگی کردن
supervise U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervised U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervises U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervising U برنگری کردن رسیدگی کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
intercross U از هم گذشتن
traffic U گذشتن
go by U گذشتن
elapse U گذشتن
to blow over U گذشتن
elapsing U گذشتن
elapses U گذشتن
forbears U گذشتن از
get through U گذشتن از
bypassing U گذشتن
to go by U گذشتن
passes U گذشتن
passed U گذشتن
pass U گذشتن
bypass U گذشتن
blow over U گذشتن
bypassed U گذشتن
bypasses U گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
forbear U گذشتن از
trafficked U گذشتن
crosser U گذشتن
cross U گذشتن
pass on U در گذشتن
to pass a way U گذشتن
traverse U گذشتن از
overpass U گذشتن از
to pass on U گذشتن
traversed U گذشتن از
overpasses U گذشتن از
traversing U گذشتن از
crossest U گذشتن
traffics U گذشتن
trafficking U گذشتن
go over U گذشتن
traverses U گذشتن از
to run on U گذشتن
crosses U گذشتن
overdue U گذشتن موعد
override U سواره گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
fleet U بسرعت گذشتن
overrides U سواره گذشتن از
to go over U گذشتن گذرکردن
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
fleets U بسرعت گذشتن
overrode U سواره گذشتن از
filrate U از صافی گذشتن
overgo U رسیدن به گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
overslaugh U نادیده گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
get over U ازروی چیزی گذشتن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
puberty U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
attentions U رسیدگی
probed U رسیدگی
probes U رسیدگی
auditing U رسیدگی
audits U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
audited U رسیدگی
verification U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
oyer U رسیدگی
attention U رسیدگی
matureness U رسیدگی
probe U رسیدگی
examinations U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
handling U رسیدگی
cassation U رسیدگی
examination U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
service رسیدگی به
controlment U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
investigation U رسیدگی
audit U رسیدگی
consideration U رسیدگی
considerations U رسیدگی
investigations U رسیدگی
revisions U رسیدگی ثانوی
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
inquest U بازجویی رسیدگی
tendentious U رسیدگی کننده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1rite de passage
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com